در زمان کوچ کردن یک مراجع چه زمانی از جلسه کوچینگ و چه زمانی از گفتگوی کوچینگی استفاده می شود ؟ آیا تفاوتی وجود دارد ؟ اغلب اوقات وقتی در شرکت مشغول آموزش هستم این سوال را می شنوم ! به منظور ایجاد فضایی موثر برای انجام کوچینگ، مهم است که تفاوت بین یک جلسه کوچینگ واقعی و یک مکالمه کوچینگی را شفاف کنیم، به ویژه هنگام استفاده از مهارت های کوچینگ به عنوان یک مدیر. دقت در این تفاوت در راستای جهت به یک نتیجه موثر برای مراجع بسیار حیاتی است.

 

در یک رابطه کوچینگی خالص، در طول یک جلسه کوچینگ، مراجع جلسه را هدایت می کند. برای اینکه یک جلسه کوچینگ موثر باشد، مراجع باید درک روشنی از نوع کوچینگ مورد نیاز خود داشته باشد. او با تعیین موقعیت یا موقعیت های آن هفته یا ماه که در آن به جلسه کوچینگ نیاز دارد (بسته به اینکه چند وقت یکبار جلسه برگزار می شود) فرآیند را هدایت می کند و اغلب می‌تواند نیازها و الزامات خود را قبل از جلسه با کوچ خود در میان بگذارد. سپس هنگامی که مراجع جهت جلسه کوچینگ را مشخص کرد، این وظیفه کوچ است که از او در بهترین حالت برای رسیدن به اهدافش حمایت کند.

از طرف دیگر، در طول گفتگوی کوچینگی، مسئولیت پویایی جلسه اغلب بر عهده کوچ است. او جلسه را بر اساس مشاهدات خود از نیازهای مراجع هدایت می کند و ممکن است سوالات قدرتمندی را همراه با سایر تکنیک های کوچینگ بپرسد و به مراجع کمک کند تا بتواند بین پاسخ های خود ارتباط برقرار نماید. علاوه بر این، مواقعی در طول گفتگوی کوچینگی هست که مراجع به بازخورد یا حمایت مستقیم نیاز دارد. این دیالوگ در گفتگو مستتر است. در یک محیط سازمانی، بسیاری از مراجعین به دنبال بازخورد خاصی از مدیرشان در مورد نحوه انجام کار خود هستند و ممکن است “رویکرد سوال قدرتمند” آنان را در زمانی که نیاز به دریافت مشاوره مستقیم دارند، ناامید کند.

 

به عنوان یک کوچ رهبری، زمانی که در کلاس جهانی کار میکنم، اغلب جلسات کوچینگ را با مکالمات کوچینگی ترکیب می نمایم، رهبران اغلب مستقیماً از من می‌پرسند که «دیگر رهبران از چه مدل‌هایی استفاده کرده‌اند که مؤثر بوده است؟» وقتی این اتفاق می‌افتد، من با تغییر نقش هایم به مراجع خود کمک می‌کنم. ابتدا مستقیماً از او می پرسم: «به نظر می‌رسد دوست دارید من تخصصم را در این زمینه به اشتراک بگذارم، آیا این درست است ؟» اگر پاسخ مثبت باشد، توضیح می‌دهم که دارم نقش‌ها را از کوچ به منتور یا مشاور تغییر می‌دهم و دوباره توضیح می‌دهم که چه زمانی به نقش کوچ برمی‌گردم، همچنین بررسی می‌کنم که مراجعم آنچه را که نیاز دارد دریافت کرده باشد. اگر چه مسئول فرمول بندی پارامترهای یک جلسه و یک گفتگوی کوچینگی متفاوت است، اما نقش کوچ در هر دو مورد دارای چندین اشتراک می باشد. در زیر لیست نکاتی آورده شده است که به هدایت یک جلسه یا گفتگوی کوچینگی برای دستیابی به اهداف و مقاصد مورد نظر کمک می کند.

  • گوش دادن در سطح عمیق را تمرین کنید:

کوچ های موفق هنر گوش دادن عمیق را درک می کنند. به عنوان یک کوچ، مسئولیت من این است که در طول مدتی که با مراجع هستم، تمام توجه خود را به او معطوف کنم. این عمل ساده، نشان می دهد که من برای مراجعم ارزش زیادی قائل هستم. این کار فرصتی که ما با هم هستیم را به جای یک مونولوگ تبدیل به یک گفتگو کرده و به ایجاد اعتماد در رابطه کوچینگی کمک می کند.

 

 

 

  • از دسته بندی و بازسازی مجدد عبارات استفاده کنید :

از نظر من بازسازی مجدد بدین معناست که، زمینه گفتگویمان را خلاصه کنیم. به نظرم به من به عنوان یک کوچ، این امکان را می‌دهد تا نگرانی‌ها، اهداف یا منظور مراجع را به زبان بیاورم و بفهمم مراجع چه چیزی را به اشتراک می‌گذارد. استفاده از این ابزار کوچینگ نشان می دهد که من به آنچه مراجع می‌گوید،کاملاً گوش داده ام، اهمیت می‌دهم و دیدگاه او را می‌فهمم یا سعی می‌کنم بفهمم. همچنین از دریچه برنامه ریزی عصبی-زبانی (NLP)، می توانم به طور خاص به الگوهای مراجعین، کلمات تکراری آنان، باورهایی که ممکن است در مورد زندگی خود داشته باشند و آنچه از نظر آنها ممکن یا غیر ممکن است گوش دهم. این اعتماد آنان را به من به عنوان یک کوچ عمیق تر می کند و به آنها به عنوان مراجع اجازه می دهد تا عمیقاً درک شوند.

  • از سؤالات مثبت و باز استفاده کنید :

دنیای ما پر از نظرات و تفکرات منفی است. به عنوان یک کوچ، وظیفه من این است که با ذهنی مثبت و باز به مراجعانم بپردازم. علاوه بر این، نزدیک شدن به مراجع با سؤالات باز، امکان گفتگوی بازتر و گسترده تر را فراهم می کند و از مراجع می خواهد که در گفتگو شرکت کند. مثبت اندیشی و سوالات باز مدل کوچینگی را نشان می دهد که می گوید: “به عنوان یک کوچ، برای نظرات شما ارزش قائل هستم، شما متخصص زندگی خود هستید و من برای درک مدل شما از جهان ارزش قائلم.” همچنین این کار سطح عمیقی از اعتماد بین کوچ و کوچی را ایجاد می کند.

 

  • ارائه بازخورد شفاف :

به عنوان یک کوچ، یکی از مهمترین بخش های کار من پس از ایجاد یک پایه قوی اعتمادی با مراجع، ارائه بازخورد برای مراحل بعدی در فرآیند کوچینگ است. بازخورد شفاف از سه مرحله برای ترغیب مراجع در راستای به اشتراک گذاری مسئولیت نتیجه استفاده می کند. اولین قدم این است که از یک بازخورد واضح برای کشف موقعیت یا نتیجه مطلوب استفاده کنید (“از تو شنیدم که …”). مرحله دوم ارزش یا پتانسیل ارزشی ایده یا رفتار را بیان می کند (“به نظر می رسد این گام بخش قدرتمند و مهمی از ادامه ی مسیر شماست…”). و مرحله سوم گفتگو در مورد احتمالات یا نتایج بالقوه است (“انگار این گام در این مرحله به شما کمک می کند که به سمت …….. حرکت کنید”). تمامی مراحل این فرآیند مهم است زیرا هم به مراجع و هم به من اجازه می‌دهد تا در مورد آنچه در حال گفتگو هستیم اطلاعاتی ارائه دهیم و فضایی برای گفتگوی باز و صادقانه در مورد چگونگی رسیدن به مرحله بعدی در فرآیند ارائه می‌دهد.

 

در پایان، به عنوان یک کوچ وظیفه من این است که گفتگوی کوچینگی یا جلسه کوچینگ خود را به گونه ای هدایت کنم تا مراجع را به سمت یک نتیجه موفق سوق دهد. استفاده از این ابزارها و همچنین سایر روش‌های کوچینگ، از جمله برنامه ریزی قدرتمند عصبی-زبانی (NLP) به من این امکان را می‌دهد که به مراجع کمک کنم مؤثرترین مسیر را برای موفقیت آینده خود خلق کند.

 

مترجمین :

افشین وزیریان – مهران بهشتی

 

منبع